سفرنامه قشم ... مهدی علی اکبر زاده

سلام به همه کسانی که صبح وقتی از خواب پا می شن قبل از شستن دست وصورتشون به آسمون نگاه میکنن وابرها را میشمارن بعد پنجره را باز میکنن تا ببینن جهت باد کدوم طرفه هوا هوای پرواز هست یا نه؟ سلام به بچه های سپهر اشیان ... ! بله دوستان قصه ما از همین جا شروع میشه! هوا...! ما پرنده های اصفهان پاتوقمون گردنه رخ ولی هوا که سرد میشه برفو بارون گردنه رو میبنده و ما دیگه نمیتونیم بریم اونجا البته هستند بچه های که به هر زحمتی شده خودشون را به بالای کوه میرسونن و پرواز روی برف را تجربه میکنند! هوا که اینجوری میشه دنبال یک هوای خوب یه تپه بلند و یه باد روبرو هرجا شده میریم. از قضا جای شما خالی چند وقت پیش بود که قرعه بنام جزیره قشم و ساحل زیبای ناز افتاد! این شد که به کمک اقای رحیمی و اقای ثابت به اتفاق 30 -40 تا از بچه های باشگاه راهی قشم شدیم. جمعه ظهر 10 اذر ماشینها رو سوار قطار کردیم و خودمون تو کوپه هامون نشستیم عجب قطاری بود انگار دربست شده بود واسه باشگاه ما سرعتشم از هواپیما بیشتر بود! آخه وقتی سوار شدیم اصلا نفهمدیم کی رسیدیم .فقط خندیدیم وگپ دوستانه زدیم. شنبه صبح رسیدیم بندرعباس بندر یکم معطل شدیم تا کارهای گمرکی وسایل پروازمون را انجام بدیم. از بندر که آزاد شدیم همه به صف با ماشین سوار یدک کش های بندر- قشم  شدیم. وقتی رسیدیم بازم جای شما خالی همه با هم رفتیم یه رستوران دریایی دبش توی درگهان ودلی از عزای ماهی ومیگوی جنوب در آوردیم. بعد راهی شهرستان قشم شدیم وبه دنبال هتل گشتیم ... هتل هم دربست خودمون شده بود. آخه خیلی بودیم . مستقر که شدیم و یه استراحت کوچیک کردیم دیگه شب شده بود و با دوستان یه غذای دریایی دیگه زدیم تو رگ.  فرداش هم رفتیم بازارو خرید وگشت وگزار توی جزیره . ولی از پس فرداش اولین روز پروازیمون شروع شد . کمپ باشگاه راکنار ساحل جزایر ناز زدیم و مراسم پرچم باشگاه رابه جا آوردیم!! آقای کیانی هم دستش درد نکنه با پروارز پاراموتورش روی سرما و جزایر ناز وچادر کمپ یه روحیه حسابی به بچه ها داد آقای ثابت وعلی اشرف  زاده مسئول وینچ بودن وچشم همه به وینچ که کی نوبتشون می شه البته یه غریق نجاتم با یه قایق واسه حوادث احتمالی داشتیم که چیزی ازش نمی گم. وینچ به نوبت از قدیمی تر ها شروع میشد تابه مابرسه زمان غیر پروازمون روهمه کنار ساحل ریورز کار می کردیم قدیمی تر ها به ما جدیدترها نکته یاد می دادن وما باتعجب انگشت به دهن رقص بالشونو کنار ساحل تماشا می کردیم وقتی هم باد صفر بودیا خیلی شدید بود دور هم می نشستیم وبحث پروازی میکردیم.  از پروازهای Siv وAcro نگفتم خیلی با حال آدرنالین خون آدم میره روی هزار وبر می گرده اینقدر خوش می گذشت که نهار را همونجا سفارش میدادیم و سریع می خوردیم مبادا وقتمون تلف بشه...شب که میشد کمپ را جمع می کردیم وراهی هتل می شدیم بعد از یه دوش آب گرم وتجدید قوا با هم دیگه  راهی پاساژهای قشم وباشگاه بولینگ میشدیم تا آخر شب که خسته ولحظه شماری برای فردا به هتل میرفتیم !  
صبح روز 91/09/17 مسیری که از اصفهان تا قشم آمده بودیم را برگشتیم. خیلی زود گذشت...وقتی از قطار پیاده شدیم هوای سرد یه سیلی بهمون زد وتازه فهمیدیم مسافرت ما تموم شده وبه اصفهان برگشتیم... 

بازدید : 3394

10 دی 1391 ساعت 11:51 ق.ظ

درحال بارگزاری

درحال بارگزاری